تحریم ها :فرصت یا تحدید ؟

فراماسونی_یهود_شیطان پرستی

فراماسونی_یهود_شیطان پرستی

تحریم ها :فرصت یا تحدید ؟

 تحریم ها :فرصت یا تحدید ؟

قبل از صحبت در این باره بهتر است یه داستان آموزنده برای شما بیان کنم :

در زمان فلاسفه یونان باستان یک روز یک فیلسوف به همراه شاگردانش به منظور تفریح از شهر خارج شدن . بعد از کمی راهپیمایی وارد جنگلی شدند . در جنگل از دور خانه ای دیدند که بسیار کهنه و فرسوده شده بود . اول فکر کردند که کسی اینجا زندگی نمی کند اما وقتی نزدیکتر شدند . متوجه شدند که در این خانه یک خانواده فقیر زندگی می کند که لباس های تنشان بسیار کهنه و پاره بود . استاد فیلسوف جلو رفت و با مرد  خانواده شروع به صحبت کرد . او گفت که ما یک خانواده 5 نفری هستیم من و همسرم به همراه دو پسرم و یک دختر . و  گاوی داریم که هر روز یه مقدار شیر می دهد و همه منبع درآمد ما از فروش شیر این گاو تامین می شود  و چون این گاو مقدار کمی شیر می دهد ما نمی توانیم  امکانات بیشتری  برای زندگی خود تهیه کنیم . استاد فیلسوف و شاگردانش بعد از توقفی کوتاه ، آنجا را ترک کردند . هنوز کاملا از آنجا دور نشده بودند که دیدند گاو این خانواده که همه منبع درآمدشان بود افسار خود را پاره کرده و در جنگل سر گردان است . استاد گفت این گاو را رم بدهید تا از دره بیفتد . شاگردان هم به فرمان استاد همین کار را انجام دادند و زمانی که گاو از دره به پایین افتاد کشته شد . و استاد با شاگردانش از آنجا پا به فرار گذاشتند . یک از شاگردان بعد از 8 سال  در حالی که تاجر پولداری شده بود از آن جنگل دوباره عبور می کرد با خود گفت ببینم سرنوشت آن مرد که گاوشان را کشته است  چه شده . در ابتدا فکر می کرد باید از قبل بدبخت تر شده باشد و نیتش این بود که کمی به آنها کمک کند یا پول آن گاو را بدهد تا دوباره برای خود گاوی بخرند  . اما وقتی که به نزدیکی آن منطقه  رسید دید که آنجا مزرعه ای بزرگ پنبه و در وسطش  چند خانه بسیار شیک و گران قیمت است . فکر کر که آنها از آنجا رفته اند.  جلوتر رفت  تا از سرنوشت شان با خبر شود که دید همان خانواده  با لباس های گران قیمت و شیک در آن خانه زندگی می کنند . صاحب گاو را به درستی نشناخت چون خیلی تغییر کرده بود حالا وضعش خیلی بهتر شده و از ظاهرش معلوم بود که پول دار شده . بعد از سلام علیک ازش پرسید که من قبلا اینجا بودم و شما را دیده بودم  وضع مالی شما بسیار بد بود چطور شد که  زندگی شما دگرگون شده . آن مرد گفت من قبلا گاوی داشتم که بر اثر یه حادثه از دره سقوط کرد و کشته شد و چون هیچ درآمدی نداشتم به شهر رفتم تا کاری برای خود پیدا کنم اما نتوانستم کاری که با شرایط زندگیم مناسب باشد پیدا کنم و چون هیچ پولی برای زندگیم نداشتم مجبور شدم مقداری پنبه بگیرم و در خانه با رسیدن آن را به نخ تبدیل کنم و با فروشش مقداری پول دربیاورم . در ابتدا درآمدم از این کار بسیار کم بود اما بعد از مدتی تصمیم گرفتم بجای خرید پنبه خودم در کنار خانه مزرعه ای درست کنم و پنبه بکارم . بعد از یک سال دیم که درآمدم بهتر شد و هر سال مزرعه را بزرگتر کردم . و با قطع درختان ا زمین بیشتری برای کشت پنبه مهیا کردم  . بعد از سه سال آنقدر پنبه داشتم .که نمی توانستم در خانه آنها را بریسم و  مجبور شدم کارگاهی کنار خانه درست کنم و  در آن کارگاه پارچه بافی را هم شروع کردم . الان هم 20 نفر کارگر دارند در کارگاه کار می کنند . و   با درآمدی که از این راه بدست آوردم توانستیم خانه ای بزرگتر و شیکتر درست کنم و لباس هایی بهتر تهیه کنم و لوازم زندگی بهتری خریداری کنم و الان هم یکی از ثروتمندان این منطقه هستم . در آنجا بود که شاگر حکمت کار استادش را برای کشتن گاو فهمید .

اگر امروز به کشور عزیزمان ایران نگاه بیندازیم می بینیم که اقتصاد ایراد از یک بیماری مزمن  رنج می برد و شاید بهترین کار برای درآمان این مشکل بعد از هدفمندی یارانه ها استفاده مناسب از این تحریم هاست . چون با بالا رفتن دلار  قیمت کالاهای وارداتی بالا رفته و در رقابت با کالا های داخلی خریدار ترجیح می دهد کالای داخلی بخرد واین موضوع باعث می شود واردات کاهش یابد و تولید داخلی رونق یابد و همین طور با سود آور تر بودن کالا های صادراتی  تولید کنندگان از حداکثر ظرفیت تولید خود استفاده می کنند تا با صادرات منفعت بیشتری به دست آورند . اگر اقتصاد به صورت صحیح مدیریت شود با افزایش تولید داخلی هم بیکاری کمتر می شود و هم با پولدار تر شدن مردم   سطح رفاه عمومی بالا تر  می رود وبا افزایش صادرات و کاهش واردات تراز تجاری ایران  مثبت شده و  کشور به اقتصادی با رتبه بهتر در دنیا  دست پیدا می کند . غرب  با ممانعت از ورود کالا های مهم و   یا با فناوری بالا به ایران  شاید در کوتاه مدت مشکلاتی برای ایران به وجود بیاورد اما ایران با تکیه بر استعداد های غنی داخلی و جوانان کوشا می تواند این اجناس  را در داخل تولید کند و در بلند مدت  ایران هم رقیب بزرگی برای فروش این کالا ها در برابر غرب  شود .مثل قضیه بنزین که شاید اگر تلنگر تحریم فروش بنزین نبود ما امروز به خودکفایی تولید بنزین در داخل نمی رسیدیم و انشا الله در آینده ای نزدیک یکی از صادرکنندگان بنزین تبدیل شده و رقیب  کمپانی های غربی شویم.

 اما نکته مهم تحریم نفت است .

آیا اگر ایران از ابتدا نفت نمی داشت وضع اقتصایش از امروز بدتر بود یا بهتر ؟

در جواب این سئوال باید گفت بستگی به مدیریت داشت به داستان بالا یک نگاه بیندازیم شاید نفت ایران مثل آن گاو باشد که مانع از تلاش ما شده و این نفت هست که امروز ما اقتصادی مشکل دارد  داریم  . اگر ایران را با کشور همسایه خود ترکیه و یا کره جنوبی مقایسه کنیم می بینیم که آنها  زمانی اقتصادشان هم تراز ایران بوده اما امروز آنها بدون نفت اقتصادی بهتری  از ایران  دارند .  به نظر شما اگر ما دیگر نفت نفروشیم یا میزان فروشش را کم کنیم  می توانیم با مدیریت بودجه بدون نفت به شکوفایی اقتصادی دست پیدا کنیم ؟؟؟؟!!!!   




برچسب‌ها:
+ نوشته شده در  چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:,ساعت 17:41  توسط فرزاد