دجّال در لغت

فراماسونی_یهود_شیطان پرستی

فراماسونی_یهود_شیطان پرستی

دجّال در لغت

  

دجّال در لغت
دجّال معادل دروغگو و كسي است كه حق را كتمان مي‌كند؛ ازهري مي‌گويد:
كلّ كَذَّاب فهو دجّال و جمعه دجّالون و قيل: سُمّي بذلك لأَنه يستر الحقّ بكذبه.11
فراهيدي، مفهوم دجّال را دقيقاً در برابر حضرت عيسي(ع) معرفي مي‌كند:
الدّجّال: هو المسيح الكذّاب و إِنّما دَجْلُه سِحْره و كَذِّبُه.12
ابن منظور به نقل از ابن سيّده، دجّال را مردي از يهود معرفي مي‌كند كه در آخرالزّمان با هدف برخورد با حق و جايگزين كردن باطل خروج مي‌كند؛ عدّه‌اي نيز او را مدّعي ربوبيّت معرفي مي‌كنند. 
در اصطلاح علم حديث، راوياني كه دربارة آنها تعابيري به كار رفته كه مبالغه در دروغگويي آنان باشد به (يكذّب دجّال) خوانده مي‌شوند؛ اين دسته از روايات فاقد اعتبارند و ارزش نقل و احتجاج ندارند.13

دجّال در اصطلاح روايات اسلامي 
با بررسي آنچه از روايات اسلامي ‌برمي‌آيد، مي‌توان گفت: دجّال عبارت از كسي است كه با انكار منجي آخرالزّمان و رويارويي با وي درصدد شكست حكومت جهاني مصلح است.

پيشينة اعتقاد به ضدّمسيح
مستر هاكس در قاموس كتاب مقدّس در سرتاسر «اناجيل اربعه» و ملحقات آن براي واژة دجّال جايي جز رسالة يوحنّا 14 پيدا نمي‌كند و مقصود از دجّال را كسي مي‌داند كه با مسيح(ع) مخالفت و ضدّيت مي‌كند و مدّعي جايگاه اوست.15

محتواي مكاشفات يوحنّا را مي‌توان بر اساس هر يك از رؤياهاي اصلي يوحنّا به چهار قسمت تقسيم نمود: 
1. رؤياي اوّل: كه مسيح را در حال سخن گفتن با كليساها مي‌بيند؛
2. رؤياي دوم: مسيح بر كائنات تسلّط مي‌يابد؛
3. رؤياي سوم: طيّ آن مسيح بر همة قدرت‌هاي شرير پيروز مي‌شود؛
4. رؤياي چهارم: كه در آن شاهد سلطنت مسيح در كرة زمين است.

آنچه در اين تقسيم بندي مشخّص مي‌شود، اين است كه بيشتر رؤياهاي يوحنّا مربوط به آينده است؛ با اين سخن روشن مي‌شود كه چرا بيش از هر جايي ردّپاي ضدّمسيح را بايد در مكاشفات يوحنّا جست. با اين حال بايد توجّه داشت كه ادبيّات يوحنّا، استعاري و سمبوليك است كه بسياري براي فهم آن به استفاده از عهد عتيق روي مي‌آورند.16
در رسالة اوّل يوحنّاي رسول آمده است: اي بچّه‌ها، اين ساعت آخر است و چنان كه شنيده‌ايد دجّال مي‌آيد، اكنون هم دجّالان بسيار ظاهر شده‌اند و از اين رو مي‌دانيم كه ساعت آخر است.17

بر اين اساس يكي از نشانه‌هاي ساعت آخر يا به تعبير اسلامي آن، آخرالزّمان، ظهور دجّال است؛ اگر چه در ادامه به اين مطلب اشاره شده كه در هر زمان دجّال مي‌تواند مصداقي پيدا كند؛ با اين بيان مي‌توان اين طور نتيجه گرفت كه دجّال ممكن است فرد خاصّي نباشد؛ بلكه مي‌تواند جريان خاصّي باشد، چنانچه در ادامة نامه تعريف دقيقي از دجّال ارائه مي‌شود: دروغگو كيست؟ جز آنكه مسيح بودن عيسي را انكار كند. آن دجّال است كه پدر و پسر را انكار مي‌نمايد، كسي كه پسر را انكار كند، پدر را هم ندارد و كسي كه اعتراف به پسر نمايد، پدر را نيز دارد.18

فرد يا جريان خاصّ دجّال در پي انكار حضرت عيسي(ع) هستند كه بر اساس آموزه‌هاي «انجيل» چنين شخصي از خدا نيست و هر روحي كه عيسي مسيح مجسّم شده را انكار كند، از خدا نيست و اين است روح دجّال كه شنيده‌ايد كه او مي‌آيد و الآن هم در جهان است.19

به اين ترتيب در موارد مختلفي در ملحقات اناجيل شاهد منكران حضرت عيسي(ع) با عنوان دجّال هستيم؛ زيرا گمر اه كنندگان بسيار پديد آمدند كه عيسي مسيح ظاهر شدة در جسم را اقرار نمي‌كنند. اينانند گمراه كننده و دجّال.20

تقريباً همة مفسّران اناجيل به دجّال در ضمن استفاده از مكاشفة يوحنّا اشاره مي‌كنند؛ با اين حال اختلاف اصلي آنان را بايد در مورد باب خاصّي كه در آن از وي ياد شده، دانست كه نظرات آنان به قرار زير است:

1. برخي به وحش؛
2. برخي به اژدهاي آتشگون؛
3. برخي به وحشي كه ده شاخ و هفت سر دارد؛
4. بسياري از محققان، دجّال را بر وحشي كه دو شاخ مثل شاخ‌هاي برّه داشت و مانند اژدها سخن مي‌گفت يا بز وحشي قرمزي كه «هفت سر و ده شاخ داشت» يا در پايان به شيطاني كه از زندان خود خلاصي خواهد يافت و امّت‌ها را گمراه خواهد كرد، منطبق مي‌دانند.21

پولس نيز دربارة ظهور آنتي كرايست خبر داده است، امّا تعبير او مرد شرير و فرزند هلاكت است؛ بدين ترتيب براي رسيدن به روز مسيح اين مرد ظاهر مي‌شود و گروهي را مرتد مي‌كند.22

ظهور ضدّمسيح حدّاقل با سه رويداد در ملحقات اناجيل ترسيم مي‌شود كه به شرح زير است:
1. سرّ بي ديني كه حمايت‌كنندة اصلي قدرت‌هاي شرير در حال حاضر در سرتاسر جهان است، آشكار مي‌شود.23 اوج اين حركت در بي حرمتي به معيارهاي مقدّس كلام الهي است؛ اگر چه عدّه‌اي وفادار باقي مي‌مانند؛24

2. در روزهاي آخر، بسياري از مدّعيان كليسا از حقيقت كتاب مقدّس دور شده و مرتد خواهند شد؛

3. برداشته شدن يك مانع يا شخصي است كه با اين اتّفاق، روز خدا آغاز مي‌گردد.25

بنا بر نظر برخي، طرح اعتقاد به ضدّمسيح را بايد همزمان با زندگي حضرت عيسي(ع) دانست؛ مذهبي كه مقارن ظهور اين پيامبر خدا پديد آمد، «گنوسي» يا «عرفان ثنوي» نام داشت. گنوس از كلمة گنوسيس، گرفته شده كه واژه‌اي يوناني و به معناي عرفان و معرفت و دانش است. دورة شكوفايي اين مذهب از قرن اوّل تا سدة سوم ميلادي است؛ گنوسي‌ها در درون خود دانشمندان كلامي ‌در «فلسطين»، «سوريه»، «بين النّهرين» و «مصر» را پرورش دادند. برخي عرفان يهودي را در پيدايش اين مكتب بي تأثير نمي‌دانند.26 بيشتر پيروان فرق گنوسي از پيروان حضرت عيسي(ع) بودند و او را منجي بشر مي‌دانستند؛ آنان بر اين باور بودند كه حضرت عيسي(ع)، شيطان را از اين جهان رانده و در دايرة آتش سياه به زنجير كشانده است ولي شيطان در آخرالزّمان فرزندي از زني ناپاك به وجود خواهد آورد كه دشمن عيسي(ع) است و دجّال نام دارد. او نژاد بشر را يكسره به ژرفناي سقوط رهبري خواهد كرد، ولي سرانجام عيسي(ع) بر دجّال پيروز خواهد شد.27

پولس كه از افراد مورد نظر كليساست به آنتي‌كرايست معجزاتي نسبت مي‌دهد و معتقد است او به قدرت شيطان، كارهاي خارق العادّه‌اي انجام خواهد داد.28
همچنين بنا بر باور گنوسي‌ها، دجّال كسي بوده كه بعد از اقامة دعوي عليه مسيح(ع) او را به دست يهوديان سپرده است كه در پي آن مسيح(ع) را برصليب ميخكوب كردند، امّا مسيح توانست خود را از صليب برهاند و دركوه «مورا» پنهان كند.29 

در اين زمينه اگر چه در قرآن صحبت از صليب است، امّا بحث از صليب نقل ادّعاهاي يهود است؛ وگرنه موضع قاطع قرآن حاكي از اين است كه عيسي(ع) آن شب به اذن الهي به آسمان برده شد30 و هرگز دست يهوديان به وي نرسيد.31




برچسب‌ها:
+ نوشته شده در  دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 18:51  توسط فرزاد